اگرچه راهاندازي يک کسبوکار خانوادگي به هيچوجه راحت نيست، ولي حفظ و استمرار آن بدون اينکه به روابط خانوادگي لطمه اي وارد کند کاري دشوارتر است.
میزگرد بررسی کسبوکارهای خانوادگی با حضور زنان فعال این عرصه
زنان؛ کليد اصلي موفقيت يا شکست کسبوکارهاي خانگي
فریبا یاراحمدی
12 آذر 1394 ساعت 9:35
اگرچه راهاندازي يک کسبوکار خانوادگي به هيچوجه راحت نيست، ولي حفظ و استمرار آن بدون اينکه به روابط خانوادگي لطمه اي وارد کند کاري دشوارتر است.
دوازدهم شهريورماه، اولين کنفرانس کسبوکارهاي خانگي برگزار شد. کنفرانسي که يک پنل آن تخصصي به اعضاي انجمن ملي زنان کارآفرين اختصاص يافته بود، انجمني که حدود ۳۰ درصد از کسبوکارهاي آن خانوادگي است. در اين کنفرانس مريم خاوازي، مديرعامل انجمن ملي زنان کارآفرين و مديرعامل آدران رايانه؛ شيرين پارسي، مديرعامل شاليکاران خزر؛ بنفشه صديق؛ مديرعامل شرکت صنعتي شيگال؛ فرحناز مرادي، مديرعامل شماران سيستم و مرجان هوشيار مديرعامل نگين تجارت فردوس به نمايندگي از ديگر اعضاي انجمن ملي زنان کارآفرين به بيان دستاوردها و تجربيات خود پرداختند.
در نخستين بخش اين پنل به بررسي مسائل و چالشهاي کسبوکار خانوادگي و غيرخانوادگي پرداخته شد و در نظام جانشيني مناسب توسط دکتر صامعي و با ذکر چند مثال موردبررسي قرار گرفت. در بخش دوم، چند تن از اعضاي شرکتهايي که بهصورت خانوادگي اداره ميشوند به ارائه و انتقال تجربياتشان پرداختند و همگي به خانواده بهعنوان يکي از عوامل موفقيت کسبوکارشان اشاره کردند و اين نوع کسبوکارها را پايدارتر و امنتر دانستند. در بخش سوم، چالشها و فرصتهاي اين نوع کسبوکار مطرح شد و سپس در ويديو کنفرانس پروفسور جان ديويس ضمن بررسي مباني ضعفها و قدرتهاي اين مشاغل در جهان، از کسبوکارهاي خانوادگي را يک فرصت پايدار که هرگز گسسته نميشود ياد شد. در صحبتهاي اين استاد برجسته، به حساسيت فروپاشي اين کسبوکارها در انتقال از نسل اول به نسل دوم و يا از نسل دوم به نسل سوم اشاره شد و ايجاد انگيزه، اهداف جديد و همسو با خواستههاي نسلها بهعنوان راههاي پيشگيري از بهوجود آمدن چنين شرايطي مطرح شدند.
زماني که صحبت از برگزاري ميزگرد کسبوکارهاي خانگي با حضور خانمهاي کارآفرين شد، پيشبيني ميکردم که بايد چشمانتظار جلسهاي پُرشور، شلوغ و صدالبته پر از تجربهها و خاطرات شيرين باشم. دست بر قضا، اين بار آنچه تصور ميکردم به واقعيت بدل شد. کسبوکارهاي خانگي، زمينه گفتوگويي جذاب و خواندني با سه بانوي مدير و کارآفرين که همراه و همگام با همسرانشان و گاهي حتي پيش و بيش از آنها براي حضور قدرتمند و پويا در عرصه فناوري اطلاعات تلاش کردند فراهم ساخت. مريم خاوازي مديرعامل انجمن ملي زنان کارآفرين و مديرعامل شرکت آدران رايانه، فرحناز مرادي مديرعامل شرکت شماران سيستم و فريبا ياراحمدي قائممقام هلدينگ ديدهبان، هر سه از مسير نهچندان ساده راهاندازي کسبوکار خانگي، نقش زنان در موفقيت يا عدم موفقيت اين شيوه مديريتي و راه و روش جانشينپروري براي انتقال ثمره سالها کار و فعاليت به نسل بعد گفتند، زناني که همراه همسرانشان براي رسيدن به جايگاه امروزشان تلاش بسيار کردهاند و بهسادگي در مقابل مشکلات سر خم نکردهاند. اگرچه، هر سه شرکتکننده اين ميزگرد کسبوکار خانوادگي را تجربهاي لذتبخش و دوستداشتني توصيف کردند، اما قطع بهيقين اداره مؤسسهاي که اعضاي آن نزديکترين افراد زندگي هستند کار چندان سادهاي نيست و با چالشهاي متفاوتي همراه است، چالشهايي که شايد اين مجال اندک اجازه اشاره کامل به آنها را نداد. آنچه ميخوانيد، ماحصل گپوگفت با اين سه بانوي کارآفرين، مدير، همسر و مادر است.
به نظر ميرسد، کسبوکارهاي خانوادگي از آن دسته شيوههاي مديريت اقتصادي است که نياز چنداني به يک برنامهريزي دقيق و مدون ندارد و بيشتر شبيه يک دورهمي خانوادگي است. شما چنين پيشفرضي را قبول داريد؟
مرادي- اينکه تصور کنيم کسبوکار خانوادگي فرايندي ساده و بهدور از پيچيدگيهاي حوزه کارآفريني است نهتنها اشتباه، بلکه متناقض با آن چيزي است که در واقعيت اتفاق ميافتد. خلاف آنچه در مورد اين شيوه مديريتي گفته ميشود، چالشها و سختيهاي کار کردن در يک مجموعه خانوادگي چه ازلحاظ کمي و چه بهلحاظ نوع مشکلات بيشتر و متفاوتتر از کار کردن با افراد غريبه است. بهعنوانمثال: در مجموعههاي اينچنيني کوچکترين حرف يا عمل ميتواند تبعات جانبي در بخش ديگري از زندگي داشته باشد، تفکيک نقشها بيرون و درون خانوادگي يکي از حساسترين بخشهاي کسبوکارهاي خانوادگي است که اگر بهدرستي انجام نشود هر دو جنبه کاري و خانوادگي را بهشدت تحت تأثير قرار ميدهد، ازآنجاييکه مؤسسان اين قبيل شرکتها نگاهي بلندمدت دارند بهراحتي نميتوانند افراد درون مجموعه را جابهجا کنند و بايد براي رفع هر مشکلي نهايت تلاش خودشان را بکنند. در يک کلام اگرچه راهاندازي يک کسبوکار خانوادگي به هيچوجه راحت نيست، ولي حفظ و استمرار آن بدون اينکه به روابط خانوادگي لطمه اي وارد کند کاري دشوارتر است.
خاوازي- شايد در گامهاي ابتدايي کسبوکار خانوادگي شبيه يک دورهمي به نظر برسد، اما بهمرور زمان و همراه با قوت گرفتن پايههاي بنگاه اقتصادي ديدگاه افراد نسبت به آنهم تغيير ميکند. در مرحله بلوغ يک مجموعه شرايط اينچنين ايجاب ميکند که حدومرز بين خانواده و کسبوکار را مشخص کنيم. اما نميتوان منکر شد که حتي در همين مقطع زماني هم نقش خانواده اهميت بيشتري دارد، درواقع اين خانواده است که وارد کسبوکار ميشود و طبيعتاً اتفاقات و نوسانات مجموعه کاري ميتواند روي نقشهاي خانوادگي افراد تأثير داشته باشد. بنابراين، اگر ما چارچوب مشخصي براي تعيين حريم و مرزهاي وظايف داخل و خارج از خانه نداشته باشيم نميتوانيم به آينده کاري آنچه بناکردهايم اميدوار باشيم.
ياراحمدي- من هم با نظر خانم خاوازي در اين مورد موافق هستم، درهرصورت طي کردن پلههاي اوليه يک کسبوکار خانوادگي بيشباهت به مديريت يک دورهمي خانوادگي نيست. ولي در ادامه راه موضوع وجهي کاملاً متفاوت پيدا ميکند، در چنين مرحلهاي نياز به وجود يک برنامه و استراتژي مدون، شناسايي تواناييهاي و توجه به ظرفيتهاي روحي و شناختي افراد بهشدت احساس ميشود. درواقع، بايد برآوردي کلي از شرايط مجموعه داشته باشيم و به اين مسئله دقت کنيم که آيا افراد ميتوانند هر دو جنبه کار و خانواده را بدون مشکل مديريت کنند. اغلب مشکلاتي که در کسبوکارهاي خانگي به وجود ميآيد ناشي از همين عدم قدرت تفکيک دو حوزه کار و خانه است.
اگر تفکيک نقشهاي کار و خانه را اصل تداوم کسبوکار خانوادگي بدانيم، چه اقداماتي بايد انجام بدهيم تا به اين مرحله برسيم؟ درواقع با چه راهکارهايي ميتوان مرزهاي اين دو حوزه را يکديگر جدا کرد؟
مرادي- کليد اساسي موفقيت در اين مرحله به ايده ابتدايي راهاندازي مجموعه مربوط ميشود. اگر ما زمان ايجاد کسبوکار به اين فکر کرده باشيم که دقيقاً چه چيزي از کار ميخواهيم و براي رسيدن به آن از چه امکانات و منابع انساني و مادي برخوردار هستيم بيشتر مسير را طي کردهايم. پسازاين بايد ياد بگيريم که چگونه ميتوان با تيمي کارکرد که اعضاي آن نزديکترين افراد به ما هستند. ديگر نکته ضروري، رعايت و پايبندي به خط قرمزها و مسئوليتهاي سازماني در طولانيمدت است؛ هر فردي بايد بداند که نقشهاي اطرافيانش در محيط کار منفک از خانواده است و هرکس موظف به رعايت و انجام مسئوليتهاي و محدوديتهاي محوله در مجموعه است؛ اما اگر قرار باشد هرکسي به حيطه کاري فرد بالادستي يا پاييندستي خودش ورود پيدا کند، نهتنها مجموعه بلکه خانواده هم دچار مشکل ميشود.
بااينحال تفکيک نقشها، براي مجموعههاي خانوادگي که اغلب کار خود بهصورت استارتاپي آغاز ميکنند همچنان يکي از چالشهاي اساسي است. چگونه ميتوان اين گره را باز کرد؟
خاوازي- در وهله اول بايد در نظر داشته باشيم که برخي ارزشها و هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي در جامعه ما نقشهاي متفاوتي را به زنان و مردان نسبت ميدهد. مسئلهاي که تفکيک وظايف و نقشها در مجموعههاي خانوادگي را هم تحت تأثير قرار ميدهد، چون همچنان خانمها بايد تلاش کنند تواناييها و قابليتهاي خود را حتي به نزديکشان ثابت کنند. درنتيجه تفکيک و تخصيص وظايف براي خانمها و آقايان متفاوت است. يک زن بعد از اتمام کارش در خانه پيش از هر چيزي يک همسر، مادر يا دختر با مسئوليتهاي مشخص که بايد به همه آنها رسيدگي کند، اما يک مرد ميتواند در خانه هيچ مسئوليت خاصي را به عهده نگيرد و تنها نقش کمکي داشته باشد. بنابراين، انتظارات اجتماعي به شکلي مستقيم بر تفکيک نقشها در خانه و به دنبال آن محل کار اثرگذار است. در چنين شرايطي، اگر همفکري، همدلي، پذيرش تفاوتها و احترام به تواناييهاي يکديگر وجود نداشته باشد نميتوان به تفکيک موفقيتآميز نقشها اميد داشت. اما تفکيک نقش تنها يکسوي ماجراست، وجه ديگر فشارهاي روحي و رواني است که هرکسي و بهويژه زنان متحمل ميشود، فشارهايي که در طولانيمدت موجب نوعي فرسايش شغلي ميشود. به همين علت در کشورهاي پيشرفته، مشاوره بخشي اساسي از هر سازماني است و مشاوران دائماً در حال مشاهده تغييرات روحي اعضاي يک مجموعه هستند.
ياراحمدي- تجربهي چندساله ما نشان داده است، پس از گذشت مدتزماني از تأسيس شرکت و گذر از برخي مراحل، زمان تدوين چشمانداز، استراتژيها، اساسنامه و مأموريت سازماني ميرسد. در اين مرحله نقاط ضعف و قوت ديگر مشخص شدهاند و بهراحتي ميتوان در خصوص اضافه نمودن يا حتي حذف کردن افراد از مجموعه تصميمگيري و دايره تأثيرگذاري و همکاري با افراد را نيز مشخص کرد. نکته اساسي ماجرا اينجاست که پس از تعيين حدومرزها ديگر افراد به بهانه رابطه فاميلي وارد حيطه کاري يکديگر نشوند. يعني ميخواهم تاکيد کنم که همانند هر کسبوکار ديگري، کسبوکارهاي خانوادگي هم لاجرم بايد به حوزههاي برنامهريزي استراتژيک و تدوين چشمانداز و غيره وارد شوند.
با توجه به آنچه در مورد اهميت تفکيک نقشها گفته شد؛ فکر ميکنيد شما موفق شدهايد در مجموعه و خانواده خودتان اين اصل را رعايت کنيد؟
مرادي- تجربه ۲۵ ساله ما درزمينه اداره کسبوکار خانوادگي ثابت کرده است، زماني ميتوان کسبوکار موفقي داشت که همه آنچه داريم در خدمت يک خانواده موفق باشد و تنها به کسب درآمد از مجموعه فکر نشود. علاوه بر اين، در شکست کسبوکارهاي خانوادگي که تنها باهدف کسب سود و درآمد راهاندازي ميشوند هيچ شکي وجود ندارد. به همين علت در مجموعه ما هميشه اولويت با خانواده و زندگي خوب بوده است، درواقع ما کار ميکنيم که زندگي خوب و خانواده بانشاطي داشته باشيم و اغراق نيست اگر ادعا کنيم يکي از خوشبختترين خانوادههايي هستيم که در کنار هم کار ميکنند؛ چون هميشه سعي ما بر اين بوده که در کنار کار به تفريح، سرگرمي و هر چيزي که يک خانواده را به خانوادهاي کامل تبديل ميکند توجه کنيم. قاعدتاً هيچيک از اين موفقيتها بهدست نميآمد؛ اگر من، همسر، پسر و ديگر افراد خانوادهام به حيطه تواناييهاي هم احترام نميگذاشتيم. با تمام اين احوال، منکر اين قضيه نميشوم که زنان دررسيدن به اين مرحله نقشي اساسي دارند و بدون قدرت مديريت، توان آنها در ايجاد همدلي، مشارکت و فضاي خوش در خانه صحيح و سالم طي کردن اين مسير غيرممکن است.
خانم مرادي در صحبتهايشان اصالت و اولويت را به خانواده دادند، با در نظر گرفتن اين موضوع آيا حاضر هستيد يک روز بنا به شرايطي که در آن قرارگرفتهايد ميان کار و خانواده يکي را انتخاب کنيد؟
خاوازي- مطمئناً هيچوقت در اين مرحله قرار نميگيرم و هميشه راهي براي مديريت همزمان هر آنچه پيش ميآيد پيدا ميکنم، ولي اگر در شرايطي استثنايي مجبور به انتخاب باشم خانواده را انتخاب ميکنم. چون اصل، پايه و کليد موفقيت ما خانواده است، مجموعههاي ما شکل نميگرفت اگر همراهي و مشارکت خانوادهمان نبود. همراهي که اگر نبود، امکان داشت کارآفريني ديرتر به ثروتآفريني تبديل شود، اما لذت و منافع روحي و شخصي اين شيوه مديريت اقتصادي تا حدي است که نميتوانم بههيچوجه از آن چشمپوشي کنم. ولي بدون اغراق، کنار گذاشتن فعاليتهاي اجتماعي حتي اگر بهخاطر حفظ خانوادهام باشد يکي از دشوارترين تصميمهاي احتمالي زندگي من است.
مرادي- به عقيده من براي زنان توانمند و خانوادههايي که از ابتدا يا يکديگر کارکردهاند احتمال به وجود چنين شرايطي صفر است، چون آنها بهقدري پخته و باتجربه هستند که حتماً راه گريزي پيدا کنند و اجازه ندهند کار به انتخاب ميان دو موضوع بااهميت و دوستداشتني بکشد.
يکي از مهمترين مباحثي که در حيطه کسبوکارهاي خانوادگي مطرح ميشود، جانشينپروري است. فکر ميکنيد تا چه حد ميتوان به ادامه راه يک مجموعه توسط نسلهاي بعدي اميد داشت؟ به چه طريق ميتوان فرزندان يا ديگر اطرافيان مجموعه خانوادگي را ترغيب به ادامه همين مسير کرد؟
مرادي- طبيعي است کنترل بخشي از اين قضيه در اختيار ماست و بخش ديگر آن از اراده ما خارج است، بااين حال اگر بخواهم مثال عيني بزنم من و همسرم هميشه علاقهمند بوديم که فرزندمان يا ديگر نزديکمان را وارد مجموعه کنيم. همين علاقهمندي، باعث شد ما بهنوعي برنامهريزي براي هدايت مسير زندگي پسر يا حتي برادرم برسيم. برادر من فردي است بااستعداد بينظير در زمينه موسيقي، اما همين فرد زماني که به مرحله تحصيلات دانشگاهي رسيد تصميم گرفت وارد حوزه مديريت شود. تصميمي که بيتأثير از برنامههاي و نوع رفتار ما براي استفاده از تواناييهاي او شرکتمان نبود و در حال حاضر برادر من مديرعاملي يکي از شرکتهاي ما را بر عهده دارد.
از طرف ديگر يکي از علاقهمنديهاي پسر من ادبيات و فلسفه بود و حتي تصميم داشت فلسفه را بهعنوان رشته تحصيلي خود انتخاب کند؛ اما من و پدرش به دليل همان برنامهريزي پيشيني که داشتيم، پيشنهاد ديگري براي او داشتيم؛ وارد شدن به حوزه IT کسبوکار. خوشبختانه انتخاب او در اين مقطع زماني IT بود، بااينحال من و پدرش در طول دوران تحصيل او در دانشگاه ضمن اينکه سعي کردم علاقه به کار کردن در حوزه IT را در او ايجاد کنيم بهشدت از اجبار کردن براي انتخاب مسيري مشخص پرهيز ميکرديم. نتيجه استراتژي علاقهمندسازي به مجموعه کاري ضمن آزادي در انتخاب اين شد که در حال حاضر پسرم بهعنوان مديرعامل مجموعه اصلي ما مشغول فعاليت است.
نبايد فراموش بکنيم بچههايي که در خانوادههاي اينچنيني متولد باشند از دوران کودکي با فضاي کار آشنا هستند و بهنوعي با آن درگير هستند. نکته مهم اين است که بچه تصور نکند چون پدر و مادرش مدير يک مجموعه کاري هستند پس او مالک همهچيز است، او بايد ياد بگيرد پول و کار ارزش دارد و در صورتي ميتواند از ثمره کار والدينش استفاده کند که خودش تواناييها و مهارتهاي علمي و فني لازم براي حضور در اين عرصه داشته باشد. بهکارگيري مجموعه اين شرايط موجب شد من و همسرم موفق شويم اولين جانشين خودمان را پرورش دهيم، در خانواده اعتقاد بر اين است که جانشينان ما از سربازي به سرداري ميرسند.
خاوازي- گرچه تصور اوليه من از تأسيس شرکت اين بود که بتوانم اطمينان خاطري از آينده خودم، همسرم و پسرم داشته باشم و بتوانم آنچه ميسازم به پسرم تحويل بدهم، اما شرايط باگذشت زمان بهصورت ديگر پيش رفت. گرچه پسر من در ابتدا به کامپيوتر که درواقع زمينه اصلي کاري پدرش بود علاقه داشت، اما با مرور زمان به اين نتيجه رسيد که دوست دارد در حوزه گردشگري فعاليت کند و به مجموعه خانوادگي به چشم محل تأمين درآمدي نگاه ميکرد که بتواند بهواسطه آن هزينه لازم براي پرداختن به کارهاي موردعلاقهاش در رشته گردشگري فراهم کند. اما هرچه گذشت من و پدرش شرايط را بهگونهاي پيش برديم که ديدي متفاوت به مجموعه داشته باشد و تلاش کرديم زمينه را براي پيوند دو حوزه گردشگري و IT فراهم کنيم.
اما اين مسئله به معناي آماده کردن همهچيز براي او نيست، من هميشه به اين موضوع اعتقاد داشتم اگر چيزي را حاضر آماده در اختيار پسرم بگذارم قطعاً خيلي زود از دستش ميدهد، اما اگر مفهوم تلاش، کار و پول را ياد دادم متوجه ميشود براي پا گذاشتن بر هر پله جديد بايد کار و تلاش کند. بااين حال چيزي که من را به حضور پسرم در مجموعهاي که داريم اميدوار ميکند، همين بزرگ شدن او در محيط کار است. درواقع، مشارکت او در انجام کارهاي کوچک بيرون از خانه يا همراهي با پدرش در کارهاي کامپيوتري باعث شده با فضا و سختيهاي کار غريبه نباشد. فارغ از تمامي بحثهاي فمينيستي بايد به اين مسئله توجه کرد که خانمها و مادران نقش فوقالعاده مهمي در جانشينپروري دارند.
ياراحمدي- من هميشه احساس کردهام رفتارم با پسرم بهگونهاي باشد که او احساس نکند مجموعه ما قطعاً متعلق به اوست، يا تصور نکند در زندگي هميشه از همين ثبات و آرامش نسبي برخوردار است. به عقيده من، ياددادن مفهوم شکست، تلاش و مهارت هم بخشي از فرايند جانشينپروري است. به همين علت تلاش ميکنم، که پسرم ياد بگيرد هيچکس بهصرف فاميل بودن نميتواند وارد کسبوکار ما بشود.
بااينحال جانشينپروري هميشه يکي از نگرانيهاي من بوده است؛ مسير راهاندازي و پيشرفت کسبوکار خانگي و سپس انتقال آن به نسل بعدي آنقدر پرپيچوخم است که نميشود با قاطعيت گفت همه تلاشهاي ما در اين زمينه به خروجي مد نظرمان منتج ميشود. درواقع ممکن است، من با تدابير و شيوههاي مختلف بخواهم به شکلي فرزندم را به اين کار علاقهمند کنم، اما حقيقت اينجاست که شايد من قدرت کافي براي تغيير ذائقه يا علاقه او نداشته باشم. همين مسئله باعث ميشود، هميشه به فکر گزينههاي جايگزين باشم و فرض را بر اين بگذارم که شايد پسرم هيچوقت وارد مجموعه ما نشود.
سوال آخر، با در نظر گرفتن مجموعه شرايط آيا راهاندازي کسبوکار خانوادگي را به ديگران توصيه ميکنيد؟
خاوازي- اگرچه کار کردن با اعضاي خانواده شيرين و لذتبخش است، اما سختيها و چالشهاي خودش را هم دارد. بنابراين، اگر کسي ميخواهد وارد اين مسير شود بايد بداند راهي سخت در پيش دارد. فارغ از اين موضوع، هر خانوادهاي شرايط و مناسبات مختص به خودش را دارد و نميتوان با يک حکم کلي تجربه يا عدم تجربه اين کار را به ديگران توصيه کرد.
ياراحمدي- من هم با خانم خاوازي موافق هستم، هر خانواده روابط و ويژگيهايي دارد که مسلماً در انتخاب اين مسير تأثيرگذار هستند. صرف وجود استعداد و تواناييهايي کارآفريني و مديريتي دليل خوبي براي راهاندازي يک کسبوکار خانوادگي نيست، بلکه مجموعه شرايط هستند که به فرد اين اجازه را ميدهد وارد چنين راهي بشود يا خير. بنابراين، تصميم براي داشتن کسبوکار خانوادگي کاملاً بستگي به شرايط خاص هر خانواده دارد.
کد مطلب: 10476