ارزشافزوده يک منبع مالياتي تازه بوده است که سالهاي سال است بهدليل همان تنگناهاي تاريخي امروز ايران، در دورههاي بسيار دور در کشورهاي اروپاي موردتوجه قرارگرفته است و تاکنون به اجرا گذاشته است.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، معمولاً وقتي شرايط کشور به سمتي ميرود که خوداتکايي در آن بيشتر ميشود و روند بازگشت به خود و سازوکار دروني خود موردتوجه قرار ميگيرد، اين تصور ميشود که دولت دارد بهاصطلاح قديميها از مردم ميزند تا خود را اداره کند. اين ملاحظه کوتاه باعث ميشود که اين اصلاح ساختارهاي دروني همواره با گاردي از پيش تعريفشده مواجه شود. اگر آموزشهاي لازم و به پيوست آن قوانين شفاف به دست نباشد اين گارد دامنهاش وسيعتر ميشود و باعث ناکارآمدي اين اصلاحات صورت گرفته ميشود. ارزشافزوده يک منبع مالياتي تازه بوده است که سالهاي سال است بهدليل همان تنگناهاي تاريخي امروز ايران، در دورههاي بسيار دور در کشورهاي اروپاي موردتوجه قرارگرفته است و تاکنون به اجرا گذاشته است. ايران از اين سيل درآمدي دولتي تاکنون بيبهره بود تا اينکه در سالهاي گذشته شرايط و بسترسازي اجراي آن صورت گرفت و به سبد مخارج مشتريان محصولات متنوع افزوده شد.
پيشينه
اينگونه مالياتستاني براي نخستينبار توسط فون زيمنس (۱۹۵۱) بهمنظور عبور کردن از مشکلات مالي آلمان طرحريزي شد که بهرغم علاقه و تمايل شديد کشورهايي نظير آرژانتين و فرانسه براي آگاهي از چگونگي ساختار آن، اين ماليات بهطور رسمي تا سال ۱۹۵۴ در هيچ کشوري به اجرا درنيامد. از سال ۱۹۵۴ به بعد برزيل، فرانسه، دانمارک در زمره کشورهايي بودند که اين نوع از ماليات را در نظام مالياتي کشور خود بهکار گرفتند و کره جنوبي نيز نخستين کشور آسيايي بود که از سال ۱۹۹۷ با کمک صندوق بينالمللي پول توانست اين ماليات را در نظام خود پياده کند و پس ازآن کشورهاي ترکيه، پاکستان، بنگلادش و لبنان هم اقدام به اجراي اين ماليات کردند. شيوه اجرايي متداول اين قانون به اين شکل است که هر فروشنده در هنگام فروش کالا و خدمات ماليات موردنظر را به صورتحساب ميافزايد و آن را همراه با قيمت کالا و خدمات از مشتري دريافت ميکند. نخستين فروشنده ماليات دريافتي را وصول و به دولت پرداخت ميکند و در مراحل بعدي هر فروشنده مابهالتفاوت ماليات را از مشتري ميگيرد و به حساب سازمان امور مالياتي واريز ميکند. اينگونه ماليات يعني ماليات بر ارزشافزوده سه نوع است که عبارتند از ماليات از نوع توليدي، درآمدي و مصرف. در نوع توليدي، ماليات کلي بر فروش اعمال ميشود. درحاليکه در نوع درآمدي ماليات بر فروش کالاهاست. در ماليات بر ارزشافزوده از نوع مصرف نيز که ماليات بر کالاها و خدمات مصرفي است، تمام مخارج سرمايهگذاري ناخالص از پايه مالياتي حذف ميشود. اين ماليات همواره در ميان اقتصاددانان غربي مورد مناقشه بوده است. در ايران نيز اين مناقشه درازدامن همواره بوده است بهطوريکه برخي کارشناسان معتقدند اين ماليات آثار مناسبي در سطوح مختلف جامعه و بهويژه شهرها دارد و برخي ديگر خلاف اين نظر را داشته و آن را تير خلاص براي صنعت کشور ميدانند.
ماليات بر ارزشافزوده در حقيقت نوعي ماليات چندمرحلهاي است که در مراحل مختلف زنجيره توليد بر اساس درصدي از ارزشافزوده کالاهاي توليدشده يا خدمات ارائهشده اخذ ميشود. اين ماليات درواقع نوعي ماليات بر فروش چندمرحلهاي است که خريد کالاها و خدمات واسطهاي را از پرداخت ماليات معاف ميکند و همچنين، اين ماليات نوعي ماليات بر گردش کالا و خدمات نيز هست. به شکلي که در مراحل مختلف توليد کالا و متناسب با افزايش سود مصرفکنندگان براي تهيه کالاها و خدمات تعلقگرفته، بهطوريکه بار نهايي ماليات بهطور عمده بر عهده مصرفکننده نهايي قرار ميگيرد. اين ماليات در مراحل مختلف توليد و توزيع، توسط فروشندگان کالاها و خدمات جمعآوري ميشود. بهصورت شفاف و روشن ميتوان اينطور بيان کرد که ماليات بر ارزشافزوده در هر مرحله از فرايند توليد، با تعلق نرخ مقرر مالياتي بر پايه مالياتي محاسبهشده و اخذ ميگردد. اين ماليات بهتبع عوارض و محاسني همانطور که اشاره به مناقشههاي آن شد داراست. از سوي ميتواند موجب تغيير در قيمتهاي نسبي کالاها و خدمات توليدي شده و از اين طريق تقاضاي مؤثر براي اين کالاها و خدمات را متأثر سازد. درنتيجه تغيير در تقاضا، خود ميتواند سبب بروز فشارهاي تورمي در اقتصاد شود. ولي خوب بايد