در يک تعريف کلي اخلاق مجموعه قواعد، اصول و ارزشهايي است که هرکس براي مديريت بايدها و نبايدهاي زندگي و تصميمگيريهاي خود بهکار ميگيرد؛ اما از آنجايي که انسان موجودي اجتماعي است اين آداب در سطح فردي باقي نميمانند و بعدي وسيعتر و اثرگذارتر به خود ميگيرد.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، يکي از مهمترين حوزههايي که اخلاقگرايي يا بياخلاقي در آن بهخوبي نمود پيدا ميکند سازمانها هستند، اگرچه اغلب اين سازمانها کدهاي اخلاقي ويژهاي را متناسب با سازوکارها و حيطه فعاليتي که دارند تعيين ميکنند اما در سطح عملياتي موفيقت چنداني در اين زمينه نصيبشان نميشود. به نظر شما چرا اين تلاش اغلب راهي به منزل مقصود ندارد؟ اشکال کار در کجاست؟ نيروي انساني، قدرت اجرايي يا پيش از اينها در متن نوشته شده؟
به شکل قابل پيشبيني، مديران در پاسخ به اين سؤال تقصير را متوجه کارمندان و مشتريان ميکنند، در طرف مقابل کارمندان هم ترجيح ميدهند بار چنين مسئوليتي را به دوش نکشند و انگشت اتهام خود را به سمت مديران ميگيرند؛ اما نکته اينجاست که هيچيک از اين راهکارها کمکي به حل و رفع مشکل نميکند زيرا بايد جواب را در جاي ديگر جستوجو کرد. حقيقت اينجاست که در بسياري مواقع عدم توفيق در اجرايي کردن همه آن چيزي که با عنوان اصول اخلاقي به ثبت رسيده است در خود آن نوشته در ظاهر کامل و بدون نقص نهفته است. متني که در عين بيجاني ميتواند نقشي به مراتب اثرگذارتر از آنچه ما تصورش ميکنيم بر محيط خود داشته باشد.
اين تأثيرگذاري از آنجا ناشي ميشود که تعريف اصول اخلاق سازماني نهتنها به شناختي همهجانبه نسبت به زمينه کاري، ضوابط و روابط نياز دارد؛ بلکه بدون دانش کافي از اخلاقمداري سازماني و مسائل مرتبط با آن اگر نگوييم امري غيرممکن ولي سخت و احتمالاً بدون حاصل خواهد بود. زماني ميتوان صفت اثربخشي را به يک اساسنامه اطلاق کرد که با متني دقيق، فکر شده و محاسبه شده روبهرو باشيم و اين ميسر نميشود مگر از رهگذر آشنايي با عناصر ابتدايي و ضروري ثبت يک متن اخلاقي؛ اما از آنجايي که نوشتن متني حاوي اصول اخلاقي و سازماني در عين سادگي، داراي پيچيدگيهاي خاصي است، بدون رعايت برخي عناصر و جزئيات نميتوان اميد چنداني به موفقيت آن داشت.به همين دليل، صرفنظر از بزرگ و کوچکي يک کسبوکار ارائه يک تعريف روشن و دقيق از استانداردهاي اخلاقي يک سازمان بدون در نظر داشتن عناصر کليدي امکانپذير نيست.
نقاط طلايي که شايد ابتدايي به چشم بيايند اما پيادهسازي اصول اخلاقي را بهوجود خود گره زدهاند.
يکي از دلايل عدم در نظر گرفتن اين عناصر در اساسنامه اخلاقي سازمانها، تنيدگي بيش از حد آنها با رگ و پي يک کسبوکار است؛ دقيقاً همين بديهيانگاري است که به پيکره اخلاقي يک مجموعه ضربه وارد ميکند. شايد به همين دليل پيشنهاد ميشود هنگام تعيين قواعد و ضوابط اخلاقي براي يک محيط کاري پيش از آنکه سراغ مباحث کلان و پيچيده برويد به سادهترين امور ممکن فکر کنيد، در ابتداي کار احتياجي نيست به فکر کدهايي باشيد که سد راه قانونشکنيهاي پيچيده و مشکلزا بشوند.
کافي است با رويکردي جزیينگر به مسئله نگاه کنيد. قبل از هر چيز در نظر بگيريد که چگونه ميتوان پايههاي روابط انساني مبتني بر اخلاق را در سازمان بنا کرد و در محيطي حضور داشت که بيش و پيش از هر چيزي به زير پا نگذاشتن معادلات انساني ميانديشد. با اين حال، اگر در پيدا کردن اين نقاط طلايي دچار شک و ابهام هستيد جاي هيچ نگراني وجود ندارد، ما به شما کمک میکنيم تا مسير مقابلتان را پلهپله و با موفقيت طي کنيد؛ به همين دليل در ادامه به بيان چند عنصر ساده ولي ضروري و حياتي براي اجرا و دوام اخلاقيات در يک سازمان ميپردازيم:
ارزشها
همواره بايد اين موضوع را در نظر داشته باشيد که ارزشهاي يک کسبوکار چگونگي تعاملات روزانه با تأمينکنندهها، کارمندان و مشتريان را بيان ميکند. بر اين اساس، ابتداييترين کد اخلاقي که بايد خودتان را ملزم به رعايت آن کنيد، تهيه تعريفي بدون ابهام از حيطه کاري مجموعه در کنار صحه