شاید روزی دانشگاه رفتن، مدرک گرفتن و کسب مهارت آرزویی بود که برای تحققش باید هفت خان رستم را پشت سر میگذاشتیم؛ اما امروز درس خواندن و کسب مدرک به حدی آسان و بدون دردسر شده است که اگر پول کافی در جیب داشته باشید فقط در پنج روز میتوانید دکترای خود را بگیرید! پدیدهای که نهتنها اعتراض دانشگاهیان را بهدنبال داشته است بلکه محل انتقاد معدود مؤسسات معتبری است که تلاش کردهاند در این آشفتهبازار مدرکگرایی اصالت خود را حفظ کنند و از اهداف ابتداییشان دور نشوند.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، یکی از مراکز؛ مؤسسه آموزش عالی آزاد بهار است که از سال ۱۳۸۳ کار خودش را بهعنوان اولین مجری تخصصی دورههـای حرفـهای MBA و DBA در ايران آغاز کرده است. مؤسسهای تحت مدیریت دکتر رحیم فرضیپور که همواره برای حرکت بهار در مسیر درست تلاش کرده است. سابقه و برآورد کاری مؤسسه آموزش عالی بهار ما را بر آن داشت تا برای تحلیل چرایی و چگونگی پدیده رشد قارچی مراکز آموزش غیرانتفاعی و آزاد پای صحبتهای وی بنشینیم. فرضیپور مدرکگرایی، بیتوجهی به کیفیت و عدم پرورش نیرویی با انگیزه و بااراده را از چالشهای بزرگ امروز میداند و از تغییر سیاستهای کلان آموزشی بهعنوان راهکار اصلی ریشهکن این معضل نام میبرد.
براي شروع قدري از تجربه ۱۳ ساله خود در زمينه تأسيس مؤسسات آموزش عالي که هدفشان را براي پرورش نيروي کار ماهر و نه ارائه صرف مدرک گذاشتهاند بگوييد. در اين سالها با چه موانعي روبهرو بودهايد و در حال حاضر کيفيت کار مؤسسات اين چنيني را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ به نظر شما اين مراکز توانستهاند در جهت هدفي که اصلي داشتهاند حرکت کنند؟
شايد گفتن اين حرف چندان خوشايند نباشد؛ ولي من بهعنوان اولين فردي که ايده راهاندازي مرکزي غيردانشگاهي براي آموزش MBA را پس از کشوقوسهاي بسيار با وزارت علوم عملياتي کردم در حال حاضر از کار خودم پشيمان هستم. چيزي که امروز موجب دلسردي من شده است رشد قارچي مؤسساتي است که نه تنها بدون هيچ پايه علمي به تدريس اين رشته ميپردازند بلکه ادعاي اولين بودن را هم مطرح ميکنند. مراکزي که حتي سايتهاي خود را با مطالب تاريخ گذشته و فاقد اعتبار پر ميکنند، گاهي حتي قسمتهايي از کتاب مديريتي که خود من ۸-۷ سال پيش نوشتم استفاده ميکنند و بعد خودشان را مؤسسهاي علمي و به روز معرفي ميکنند.
بخشي از اين مراکز قبلاً در حوزه پيام نور يا آموزش کنکور کار ميکردند؛ اما همين که آن بخش قدري ضعيف شد سراغ راهاندازي مؤسسه آزاد علمي آمدند. عدهاي هم که مترصد اين هستند کسبوکاري در جامعه رونق پيدا کند تا به سرعت سراغ آن بروند. اين درحالي است که مؤسسه ما از ابتدا راهي ديگر را براي خودش انتخاب کرد، در بهار بنا بر اين بود که MBA در يک دوره فشرده و طي يک سال تدريس شود، بعد هم براي DBA دوسال را در نظر گرفتيم و حتي قصد داشتيم اين دوره را سه ساله برگزار کنيم ولي به دليل محدوديتهاي وزارت علوم اين تصميم عملي نشد؛ اما امروز در کمال تعجب بعضي از مؤسسات ادعاي تدريس ۶ ماهه، سه ماهه و حتي سه روزه اين رشتهها را دارند. اين اتفاق موجب فاصله گرفتن از محتوا و جذب افرادي ميشود که تنها به دنبال گرفتن مدرک هستند. البته اين قصه تنها در مورد MBA مصداق ندارد و خيلي از رشتههاي آموزشي را شامل ميشود.
فکر ميکنيد، چه چيزي زمينه را براي رشد اين مؤسسات فراهم کرده است؟ آيا مشکل را در سيسيتم آموزشي ميبينيد يا افرادي که با هدف صرف گرفتن مدرک در اين مراکز ثبتنام ميکنند؟
من به يک رابطهاي بسيار عقيده دارم؛ رابطه ميان رشد، يادگيري و پيشرفت، رابطهاي که در دنيا هم تأييد شده است. در واقع پس از تأييد اين رابطه بود که مسأله صدور گواهي براي دانشآموختگان به ميان آمد؛ ولي در شرايط کنوني حلقه اصلي اين رابطه که همان يادگيري است حذف شده و فقط مانده مدرک و رشد. در واقع چنين فضايي شکل گرفته که مدرک بيشتر به معناي رشد بيشتر تلقي ميشود، رابطهاي غلط که حتي در ايران ما به عنوان يکي از مدرکگراترين کشورها مصداق پيدا نميکند. ممکن است مدرک مسير کسب موقعيت را باز کند ولي آن موقعيت در صورتي حفظ ميشود يا ارتقا پيدا ميکند که تواناييهايي فرد به اثبات برسد چون شرکتها بهدنبال نيروي کارآمد هستند نه نيرويي که مدرک دارد. اين محاسبه فضايي را به وجود آورده است که همه در ايران به هدف کسب مدرک و نه يادگيري با يکديگر رقابت ميکنند.
البته بخشي از اين تلاش براي کسب مدرک به رويکردهاي دولت مربوط ميشود چون در بخش دولتي به بحث مدرک اهميت زيادي داده ميشود؛ خب اگر دولت بتواند اين تفکر را حذف کند طبيعتاً از گرايش به مدرکگرايي تا حد زيادي کم ميشود. مشکل اينجاست که ارزيابي مقطعي کارمندان دولت بنابر مدارک دانشگاهي آنها انجام ميشود درنتيجه کارمند هم هرطور که شده ميخواهد مدرکي بگيرد؛ اما اگر ارزيابيها بر مبناي کارکرد، مهارت يا دانش واقعي باشد