مفهوم حریم خصوصی بهخاطر بسط و گسترش فضای مجازی دستخوش تحولی مفهومی شده است که نیازمند بازتعریف است.
گفتوگو با دکتر علیرضا ثقةالاسلامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران
جامعه بايد نسبت به مسائل اخلاقي مطرح در شبکههاي اجتماعي حساس شود
22 فروردين 1395 ساعت 9:00
مفهوم حریم خصوصی بهخاطر بسط و گسترش فضای مجازی دستخوش تحولی مفهومی شده است که نیازمند بازتعریف است.
مفهوم حریم خصوصی بهخاطر بسط و گسترش فضای مجازی دستخوش تحولی مفهومی شده است که نیازمند بازتعریف است.
رابطه متقابل ميان جامعـه و فنــاوري اطلاعات را چگونه ميتوان توضيح داد؟
پرسش مناسبي را براي آغاز بحث مطرح کرديد. اين پرسش به ما کمک ميکند پيش از بررسي مباحث مطرح در اخلاق فناوري بهطور اعم و اخلاق فناوري اطلاعات بهطور اخص، به ارائه چارچوب مفهومي مناسبي براي تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات بپردازيم. معرفي اين چارچوب مفهومي بسيار حائز اهميت است، چراکه از سويي به ما کمک ميکند ماهيت فناوريها (و در اينجا فناوري اطلاعات) و چگونگي شکلگيري و توسعه آنها در جامعه را بهتر درک کنيم و از سويي ديگر در باب وظيفه اخلاق فناوري اطلاعات تأمل کنیم. تا زمانيکه چارچوب مفهومي مناسبي را براي تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات ارائه نکنيم، نميتوانيم اخلاق فناوري اطلاعات را آنچنان تعريف کنیم که مسائل و چالشهاي اخلاقي ناشي از بسط و گسترش اين فناوريها و مصنوعات آن را در سطح مناسبي تحليل و بررسي کنيم.
از چشمانداز حوزه مطالعات علم و فناوري، دستکم سه ديدگاه را ميتوان در تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات معرفي کرد. در ديدگاه اول، فناوريها و بهطور اخص فناوري اطلاعات و مصنوعات آن، ابزارهايي مادي و فارغ از ارزش شمرده ميشوند.
از اين منظر، فناوري اطلاعات و مصنوعات آن (همچون شبکههاي اجتماعي، نرمافزارها، موتورهاي جستوجو و...) داراي بار ارزشي نيستند، بهطوريکه استفاده خوب و بد کاربران از آنها، خير و شرّ اخلاقي مترتّب بر اين فناوريها را براي جامعه به ارمغان ميآورد. به بياني سادهتر، اگر جامعهاي خوشاخلاق باشد بهنحوي مطلوب از اين فناوريها استفاده ميکند و اگر جامعهاي بداخلاق باشد بهنحوي نامطلوب از آنها بهره ميبرد.
بر اين اساس، چگونگي استفاده جامعه از اين فناوريها است که تضمينکننده بهرهبرداري خيرخواهانه يا شرورانه از آنها خواهد بود. اين ديدگاه، ديدگاه بسيار متعارفي نزد افراد جامعه و حتي بسياري از متخصصان فناوري اطلاعات است. اين تلقي اگرچه به نظر میرسد بخشي از چالشها و مسائل اخلاقي ناشي از رشد و توسعه اين فناوريها را توصيف ميکند، اما از قدرت تبيينکنندگي قابل قبولي برخوردار نيست.
بايد به اين موضوع توجه داشته باشيم که مصنوعات فناورانه تنها ابزارهايي مادّي نيستند که ارزشهاي نهفته در آن، صرفاً همان هدف کاربردي موردنظر طراحان و مهندسان آن باشد، بلکه بسياري اوقات افزون بر اين هدف کاربردي، اين مصنوعات پيامدهاي اخلاقي و اجتماعي ديگري را بهبار ميآورند که بعضاً مورد نظر طراحان و مهندسان آنها نبوده است. اين موضوع به ما نشان ميدهد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن فارغ از ارزش نيستند و اين ارزشها حتماً نظام هنجاري کاربران اين مصنوعات را تحت تأثير قرار ميدهند.
بهعنوان مثال، اگر تا ديروز حريم خصوصيمان را مرزها و محدودههاي فيزيکي و مادّي همچون خانه، اتاق شخصي، و... تعريف ميکرد، اما امروزه مرزها و محدودههاي فضاي مجازي نيز ميتوانند مصداقي از حريم خصوصيمان تعريف شوند؛ از اين رو، مفهوم حريم خصوصي بهخاطر بسط و گسترش فضاي مجازي دستخوش تحولي مفهومي شده است که نيازمند بازتعريف است. مفهوم سرقت نيز متأثر از سرقت محصولات اطلاعاتي و نرمافزاري دچار تحول مفهومي شده است.
اين مصاديق به ما نشان ميدهد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن هنجارهاي زندگي ما را دستخوش تغيير و تحول ميکنند.
با اين توصيف که هنجارهاي اجتماعي يک جامعه متأثر از ارزشهاي اخلاقي نهفته در فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ميشود، آيا جامعه هميشه پذيراي بيقيد و شرط اين ارزشها است؟ به عبارت ديگر، آيا منظورتان اين است که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ارزشها و هنجارهاي اجتماعي يک جامعه را بهشدت تحت تأثير قرار داده و جامعه در برابر اين تغييرات و تحولات، منفعل برخورد ميکند؟
اجازه دهيد ابتدا به پرسشتان، پاسخي مثبت بدهم. اما در ادامه، اين پاسخ مثبت را به چالش ميکشم. تا اکنون دانستيم که فناوريها و بالاخص فناوري اطلاعات و مصنوعات آن فارغ از ارزش نيستند و بعضاً پيامدهاي اخلاقي و اجتماعي ناخواستهاي بهبار ميآوردند که لزوماً مد نظر طراحان، مهندسان و توسعهدهندگان آنها نبوده است.
آنچنان که ميدانيم پس از انقلاب اطلاعات و شکلگيري جوامع اطلاعاتي يا بهتر است بگويم شکلگيري جوامع پيکربندي شده با فناوري اطلاعات، اين فناوري و مصنوعات آن بهشدت ارزشهاي اخلاقي و هنجاري اجتماعي ما را تحت تأثير قرار داده است.
آنچنان که پيشتر اشاره شد، مرز ميان حريم خصوصي و حريم عمومي ما متأثر از رشد و گسترش فضاي مجازي دستخوش تغيير و تحول شده است. يا بهعنوان مثال، امروزه شبکه اجتماعي فيسبوک با امکان «لايک کردن»، مفهوم جديدي از مقبوليت و تأييد اجتماعي را به ما عرضه ميکند که دستکم پيشتر با چنين کيفيتي اين تجربه را نداشتهايم؛ کاربراني که نظرات شخصي، محتويات خبري يا پيوندهاي اينترنتي خود را به اشتراک ميگذارند، از طرف دوستان خود انتظار تأييد آن را از طريق لايک کردن محتواي مذکور دارند و در مقابل، افزايش اين لايکها به نظر ميرسد نشاندهنده مقبوليت و تأييد اجتماعي محتواي به اشتراک گذاشتهشده است.
حال تصور کنيد که بسياري از اوقات اين کاربران، صحت و سقم محتواي به اشتراک گذاشتهشده را نسجيدهاند و صرفاً آن را با انگيزههاي مختلف لايک کردهاند، محتواي مذکور با لايک کردنهاي بسيار از تأييد اجتماعي برخوردار ميشود. آيا در اينجا ما در برابر جامعه خود و بدون توجه به صحت و سقم محتواي اشتراکي، در نشر و گسترش آن، مسئولانه عمل کردهايم؟!
ديدگاه دوم از چشمانداز حوزه مطالعات علم و فناوري، جامعه را در برابر اين تغييرات ارزشي و تحولات هنجاري منفعل ميپندارد. مطابق اين ديدگاه، فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ارزشهاي نهفته خود را به جامعه تحميل ميکنند و جامعه نيز بهنحوي منفعل، پذيراي اين ارزشها ميشود.
ديدگاه دوم ادعا ميکند که بسط و توسعه فناوريها بهطور اعم و فناوري اطلاعات بهطور اخص، وابسته به هيچ مؤلفهاي بيرون از خود نيست، بلکه از منطقي دروني برخوردار است؛ به بياني سادهتر، بسط و توسعه فناوريها، خودبنياد و مستقل از جامعه است. از اين منظر، فناوري اطلاعات و مصنوعات آن، ارزشهاي اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي جامعه را به هر سمتوسويي که منطق دروني توسعهاش اقتضا کند، هدايت ميکند.
در مثال فيسبوک، اين جامعه نيست که بهنحوي خودآگاهانه، معيار مقبوليت و تأييد اجتماعي چيزي را تعيين ميکند، بلکه در اينجا شبکه اجتماعي فيسبوک و لايک کردن است که معيار مقبوليت و تاييد اجتماعي را تعريف و سپس تعيين ميکند و افراد جامعه بهصورت ناآگاهانه و منفعل، رسميت بخشيدن به اين معيار را شتاب ميبخشند. يا به عنوان مثال، با رشد و گسترش روزافزون فضاي مجازي و کمرنگ شدن مرز ميان فضاي آنلاين و فضاي آفلاين ادعا ميشود که «دوران حريم خصوصي به پايان رسيده است و بايد آن را فراموش کرد»؛ چنين مدعيات جبرگرايانهاي نيز مؤيد چنين ديدگاهي است. اما به نظر ميرسد اين ديدگاه نيز بسيار افراطي است و با برخي از تجربههاي تاريخيمان در بسط و گسترش فناوري اطلاعات و مصنوعات آن همخواني ندارد.
بهعنوان مثال، اگر فرض کنيم بسط و توسعه فناوريها، خودبنياد و مستقل از جامعه است و فناوري اطلاعات ارزشهاي نهفته خود را به جامعه تحميل ميکند و جامعه صرفا پذيراي اين تغييرات و تحولات است، در واقع برخي از رويدادهاي تاريخ توسعه مصنوعات فناورانه را نميتوان بر اساس اين ديدگاه تبيين کرد. مثال شناختهشده توسعه اينترنت را در نظر بگيريد؛ ايدهاي ابتدايي که موجب پيدايش و شکلگيري اينترنت بهعنوان يک مصنوع فناوري اطلاعات شد، شيوه تدافعي ايالات متحده آمريکا براي مقابله با تهديدهاي اتحاد جماهير شوروي در دوران جنگ سرد بود. بدنه نظامي ايالات متحده در نظر داشت امنيت گستردهتري براي سيستمهاي رايانهاي خود فراهم کند، بهنحوي که اگر اين سيستمها در يک منطقه از کار ميافتاد بتوان آنها را در منطقهاي ديگر پشتيباني کرد. به همين خاطر، رايانههاي خود را از طريق کابل تلفن به يکديگر متصل کردند و شبکه ابتدايي و رايانهاي فراگيري را به نام آرپانت شکل دادند. به نظر ميرسد مبدعان اينترنت در آن مقطع زماني هدف گستردهتري را دنبال نميکردند، اما بعدها همين ايده اوليه بهخاطر شرايط و انتظارات اجتماعي منجر به توسعه و شکلگيري اينترنت شد. پس چندان دور انتظار نيست که بگوييم شرايط و تقاضاي اجتماعي در شکلگيري اينترنت بهعنوان يک مصنوع فناورانه نقش قابل توجهي داشته است.
اجازه دهيد در اينجا بحث را خلاصه و تصريح کنیم. ذيل عنوان ديدگاه دوم مطرح شد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ابزارهاي مادي صرف و فارغ از بار ارزشي نيستند که تنها کاربرد آنها خير و شر اخلاقيشان را مشخص کند، بلکه آنها ابزارهايي برخوردار از ارزشهايي نهفته هستند که ارزشهاي اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي جامعه را تحت تأثير قرار ميدهند و موجب تغيير و تحول آنها ميشوند. اما با ذکر مثال توسعه اينترنت ادعا شد که جامعه نيز چندان منفعل در برابر توسعه فناوري اطلاعات و مصنوعات آن برخورد نميکند و به بياني ديگر، در تغيير مسير توسعه فناوريها نقش بهسزايي دارد. اين ديدگاه و ديدگاه پيشين، اگرچه هر يک، بخشي از ماهيت رابطه فناوري اطلاعات و جامعه را تبيين ميکنند، اما به نظر ميرسد بهتنهايي از قدرت تبيينکنندگي چنداني برخوردار نيستند. آيا ديدگاه فراگيرتري براي تبيين رابطه ميان فناوري اطلاعات و جامعه ميتوان يافت که اخلاق فناوري اطلاعات را مبتني بر آن تعريف کرد؟
در حوزه مطالعات علم و فناوري، ديدگاه سومي را ميتوان مطرح کرد که دو ديدگاه پيشين را با در نظر گرفتن سه آموزه مهم به چالش ميکشد. اين آموزههاي سهگانه را پيشتر در خلال بحث مطرح کردم و اکنون فهرستوار به آنها اشاره ميکنم: آموزه اول بيان ميکند که توسعه فناوريها و فناوري اطلاعات برکنار و مجزا از جامعه نيست بلکه اين توسعه، تحت تأثير طيف وسيعي از عوامل اجتماعي است. از اين رو، فناوريها (و فناوري اطلاعات) و مصنوعات آن محصول فرآيندهاي اجتماعي بسيار پيچيدهاي (همچون عوامل سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...) هستند، آنچنان که پذيرش يا عدم پذيرش اجتماعيِ فناوريها نقش بهسزايي در موفقيت يا عدم موفقيت آنها دارد. آموزه دوم بيان ميکند که فناوريها ابزارهاي تکنيکي محض و اشياء مادي صرف نيستند و در واقع سيستمهايي اجتماعي-تکنيکي (socio-technical systems) هستند. به بياني ديگر، اگرچه مصنوعات فناوري، اشيایي مادي هستند، اما بدون قرار گرفتن در آداب و رسوم و فعاليتهاي اجتماعي نميتوانند از هيچ معنا، اهميت و حتي سودمندي لازم برخوردار باشند. از اين رو، جامعه و فناوري (و همچنين مصنوعات فناورانه) سيستمهايي درهمتنيده هستند.
آموزه سوم بيان ميکند که فناوريها (و مصنوعات آن) فارغ از ارزش نيستند چراکه آنها بدون انواع خاصي از شرايط و تمهيدات اجتماعي نميتوانند تحقق بيابند. به بياني ديگر، پذيرش يک فناوري خاص به معناي پذيرش شرايط و تمهيدات اجتماعي خاصي است. از اين رو، در تبيين رابطه ميان فناوريها و الگوهاي قدرت و تصميمگيري ميتوان نشان داد که چگونه فناوريها و مصنوعات آن ميتوانند سياستها و جهتگيريهاي اجتماعي را تقويت کرده يا به آنها اولويت بخشند.
بنابراين ميتوان گفت که سادهانگاري است اگر تنها فرض کنيم که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن فارغ از بار ارزشي هستند و خوب و بدشان را صرفاً نحوه استفاده ما از آنها تعيين ميکنند و باز هم سادهانگاري است اگر تنها فرض کنيم که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن اگرچه داراي بار ارزشي هستند، اما ما (بهعنوان عاملهاي انساني منفعل) براي هدايت خير و شر اخلاقيمان در تعامل با آنها از هيچگونه ارادهاي برخوردار نيستيم؛ بنابراين در تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات، ديدگاه سوم تلاش ميکند از دستاوردهاي مثبت و قدرت تبيينکنندگي دو ديدگاه پيشين بهره ببرد و انتقادات مطرح بر اين ديدگاهها را از خود دور کند.
در ديدگاه سوم، تعامل آگاهانه و نقادانه ميان جامعه و فناوري اطلاعات (و مصنوعات آن) از اهميت بهسزايي برخوردارند. چنين نحوه تعاملي به ما کمک ميکند هر لحظه تغيير و تحولات ارزشي و هنجاري رابطه ميان خود و مصنوعات فناوري اطلاعات را مورد توجه قرار داده و درباره پذيرش، عدم پذيرش يا استفاده مشروط از آنها بهنحوي آگاهانه اقدام کنيم.
در نتيجه، با توجه به ديدگاه سوم در رابطه ميان فناوري اطلاعات و جامعه، وظيفه اخلاق فناوري اطلاعات را که «اخلاق فناوري اطلاعات از ديدگاه سيستمهاي اجتماعي-تکنيکي» ميناميم، اينگونه تعريف ميکنيم: وظيفه اخلاق فناوري اطلاعات، افشا و آشکار کردن پيشفرضها، ارزشها و هنجارهاي اجتماعي مطرح در طراحي، پيادهسازي و استفاده از فناوري اطلاعات است که صرفاً به ارائه و تجويز رهنمودها يا تدابيري براي استفاده از اين مصنوعات فناورانه خلاصه نميشود، بلکه اخلاق فناوري اطلاعات بايد با رويکردي نقادانه و تا حد امکان، به کشف ارزشهاي اخلاقي و هنجارهايي اجتماعي بپردازد که بعضاً ناشناخته، اما نهفته در اين فناوريها و مصنوعات آنها است.
اکنون، بحث را مصداقيتر ادامه دهيم. آيا اساساً در شبکههاي اجتماعي و مجازي، هنجاري وجود دارد؟ يعني ماهيت فناوري اطلاعات را ميتوان با هنجارهاي خاصي سنجيد؟ اين هنجارها چگونه شکل ميگيرند؟
مطابق ديدگاه سوم، شبکههاي اجتماعي و مجازي حتماً برخوردار از ارزشهاي اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي هستند. اين موضوع نهتنها در مورد شبکههاي اجتماعي بهعنوان يک مصنوع فناورانه صادق است، بلکه در مورد فناوري اطلاعات و ديگر مصنوعات آن نيز صادق است. آنچنان که پيشتر اشاره کردم، اين فناوريها و مصنوعات آن همچون شبکههاي اجتماعي، سيستمهايي اجتماعي-تکنيکي هستند و نه صرفا ابزارهايي تکنيکي. اين سيستمها در بستري اجتماعي شکل گرفته و توسعه مييابند. پذيرش يا عدم پذيرش آنها توسط جامعه نقش بهسزايي در موفقيت و عدم موفقيت آنها دارد. بهعنوان مثال، اينکه چرا در ايران شبکههاي اجتماعي غيربومي نظير فيسبوک بيشتر از شبکههاي اجتماعي داخلي مورد استقبال قرار ميگيرد، بايد براي طراحان و توسعهدهندگان تکنيکي و سياستگذاران و کارگزاران فرهنگي شبکههاي اجتماعي داخلي، بهعنوان بخشي از فرآيند توسعه اين سيستمهاي اجتماعي-تکنيکي مورد توجه جدي قرار بگيرد.
رابطه ميان فناوري اطلاعات و جامعه، رابطهاي هنجاري است؛ اما اين هنجارها جهانشمول نيست، بلکه اين رابطه هنجاري ميتواند ذيل رهنمودهايي اخلاقي و در شرايط و بسترهاي اجتماعي مختلف، تجليهاي متعدد و متکثري بيابد.
بهعنوان مثال تصور کنيد که رهنمودي اخلاقي در فضاي مجازي به حفظ حريم خصوصي و محرمانگي افراد در اين محيط ميپردازد. به نظر نميرسد افرادي که به ارزشهاي اخلاقي بها ميدهند، حفظ حريم خصوصي و محرمانگي افراد در فضاي مجازي را انکار کنند. اما مشکل بر سر محتواي اين رهنمود نيست، بلکه مشکل از جايي آغاز ميشود که از يک سو، مصاديق حريم خصوصي و محرمانگي افراد در فرهنگها و جوامع مختلف تعاريف متعددي مييابد و از سويي ديگر، بهخاطر جهانگستري فضاي مجازي و ارزشبار بودن امکانات و محتويات موجود در اين فضا، مصاديق اخلاقي متعدد، متکثر و حتي متعارض ذيل عنوان حريم خصوصي و محرمانگي افراد قرار ميگيرد.
بنابراين در اينجا با تکثر و بعضاً تعارضي در مصاديق اخلاقي ذيل يک رهنمود اخلاقي واحد مواجه هستيم که متأثر از شرايط و مقتضيات فرهنگي و اجتماعي جوامع مختلف شکل ميگيرد. از اين رو به نظر ميرسد رهنمودهاي اخلاقي در فضاي مجازي تحت شرايط و بسترهاي اجتماعي مختلف، مصاديق متکثر و متعددي مييابند. البته نبايد فراموش کنيم که اين مصاديق اخلاقي متکثر و متعدد، تحت تعاملي دوسويه ميان شبکههاي اجتماعي و جامعه شکل ميگيرد و نه ارتباطي يکسويه و تحميلي. متناظر با چنين فرآيندي، افراد جامعه بايد بهطور پيوسته و مستمر، هنجارها و ارزشهاي تعبيهشده در ابزارها و مصنوعات فناوري اطلاعات (از جمله شبکههاي اجتماعي) را مورد ملاحظات نقادانه و موشکافانه قرار دهند و نسبت به پذيرش يا عدم پذيرش آنها يا استفاده محدود اما هدفمند از آنها با رويکردي (تا حد امکان) آگاهانه اقدام کنند.
انجام اين فرآيند نقادانه، به معناي رهايي از دوقطبي سادهانگارانه فناوريهراسي (technophobia) و فناوريستايي
(technophilia) است که متاسفانه بخش زيادي از جامعه ما در سطوح مختلف مديريتي و عموم مردم براي تعامل با فناوري اطلاعات و مصنوعات آن همچون شبکههاي اجتماعي در اين دو قطبي به سر ميبرند.
بنابراين ميتوان گفت که هنجارهاي اجتماعي رايج در جامعه در شبکههاي اجتماعي مجازي وجود دارد؟ و اينکه اساساً ميتوان از هنجارهاي جامعه در اين شبکهها استفاده کرد؟
بيترديد هنجارهاي اجتماعي رايج در جامعه، در شبکههاي اجتماعي مجازي نيز فرصت بروز و ظهور مييابند. اما نکته مهم اينجاست که اين، تمام مسئله نيست. بهطور کلي فناوري اطلاعات و مصنوعات آن (همچون ديگر فناوريها) به ما امکانات جديد و بديعي ميبخشند که توسط آنها و بهواسطه آنها با جهان خارج تعامل ميکنيم.
به اين نکته توجه داشته باشيم که ما جهان را با فناوري، متفاوت از جهان بدون فناوري تجربه ميکنيم. اين موضوع در مورد فناوري اطلاعات و مصنوعات آن نيز صادق است. بر اين اساس، جهاني که با شبکههاي اجتماعي تجربه ميکنيم متفاوت از تجربه جهان بدون آنها است.
در اين شبکهها تجربههاي زيسته ما دستخوش تغيير و تحول ميشود: مفهوم دوستي و رفاقت، به شکل ديگري فرصت بروز و ظهور مييابد؛ مفهوم حريم خصوصي، مصاديق متنوعتر و پيچيدهتري را پوشش ميدهد؛ مسئوليتپذيري در انتشار و تکثير اخبار موثق و خودداري از دروغ و افترا شکلهاي متنوعي مييابد؛ سرقت از محتواي پروفايلهاي اعضاي شبکه، مصاديق جديدي را از مفهوم سرقت آشکار ميکند؛ به جريان افتادن دادههاي عظيم (big data) مخاطرات بالقوه و بالفعل جديدي را در شبکههاي اجتماعي بههمراه ميآورد؛ و بسياري تجربههاي زيسته ديگر که بدون تحقق و مشارکت در شبکههاي اجتماعي مجازي، ممکن بود فرصت تجربه آنها را بهدست نميآورديم.
بديهي است که اين تجربههاي زيسته جديد، فرصت هنجارهاي اجتماعي ديگري را برايمان پديد ميآورند. به همين خاطر است که نميتوان صرفاً به هنجارهاي اجتماعي گذشتهمان در شبکههاي اجتماعي اکتفا کرد چراکه اساساً تعاملمان با جهان خارج، شکل گستردهتر و پيچيدهتري نسبت به گذشته يافته است. از اين رو، اگرچه بسياري از ارزشهاي اخلاقيمان را ميتوانيم در اين شبکهها حفظ کنيم، اما بيترديد به مصاديق اخلاقي جديد يا دستکم پيچيدهتري نسبت به گذشته برخواهيم خورد که نيازمند شناخت و ملاحظات نقادانهاي درباره ماهيت شبکههاي اجتماعي، آن هم نه ذيل عنواني کلي، بلکه ماهيت هر نوع متفاوتي از شبکههاي اجتماعي (نظير فيسبوک، اينستاگرام، لينکدين و...) هستيم. شناخت و ملاحظات نقادانه ما نسبت به ماهيت اين شبکهها (همچون ديگر مصنوعات فناوري اطلاعات) به ما کمک ميکند در تعامل با اين شبکهها و با توجه ارزشهاي اخلاقيمان، هنجارهاي اجتماعي مناسبي را بازتعريف کرده و بهکار بگيريم.
سازوکار اجراي هنجارهاي اجتماعي در اين شبکهها چيست؟ بهعنوان مثال در فضاي واقعي اگر کسي رفتار و عملکردي خلاف قانون داشته باشد تنبيه ميشود اما در فضاي مجازي سازوکار درست چيست؟
فراموش نکنيم صحبت ما در باب حمايت و پشتيباني از هنجارهاي اجتماعي در اين شبکهها ذيل ارزشهاي اخلاقي مطرح در «اخلاق فناوري اطلاعات» قرار ميگيرد و نه ذيل «حقوق فناوري اطلاعات». بهطور کلي ميتوان گفت هنجارهاي اجتماعي را ميتوان با سازوکارهايي متفاوت از دو منظر «اخلاق» و «حقوق» مورد حمايت و پشتيباني قرار داد. من صاحبنظر در حوزه حقوق فناوري اطلاعات نيستم و نميتوانم گزارش مناسبي از سازوکارهاي حقوقي در اين زمينه ارائه کنم. اما تمايل دارم پرسش شما را ذيل اخلاق فناوري اطلاعات بازتعريف کنم و به آن پاسخ دهم؛ بهراستي، سازوکار حمايت و اجراي هنجارهاي اجتماعي در شبکههاي اجتماعي ذيل اخلاق فناوري اطلاعات چگونه فراهم ميشود؟
پاسخ به اين پرسش، نيازمند بحث مبسوط ديگري است که در اين فرصت بهطور بسيار خلاصه به آن اشاره ميکنم. بهطور کلي براي تحقق و پيادهسازي اخلاق فناوري اطلاعات، ما نياز به دو مرحله اساسي داريم؛ در مرحله اول بايد جامعه خود را نسبت به مسائل اخلاقي مطرح در شبکههاي اجتماعي (يا نسبت به ديگر مصنوعات فناوري اطلاعات) حساس کنیم. متأسفانه بخش گستردهاي از جامعه ما نسبت به مسائل اخلاقي ناشي از رشد و گسترش فناوري اطلاعات و مصنوعات آن، آگاهي لازم را ندارد و اساساً حساسيتي نسبت به اين چالشهاي اخلاقي نيز ندارد.
با نگاهي بسيار خوشبينانه، به نظر ميرسد که بسياري از بداخلاقيهاي جامعه ما در شبکههاي اجتماعي (همچون توهين گسترده و فراگير به چهرههاي خاص، سرقت و تکثير برخي محتويات پروفايلهاي اعضاي شبکه، و بسياري موارد ديگر) ناشي از فقدان آگاهي ما نسبت به چالشهاي اخلاقي مترتب بر رابطه هنجاري ميان جامعه و اين شبکهها است.
در مرحله دوم و پس از ايجاد اين حساسيت اخلاقي بايد به بازتعريف و ترويج هنجارهاي اجتماعي ذيل ارزشهاي اخلاقي مطرح در اخلاق فناوري اطلاعات (نظير مسئوليتپذيري، حفظ حريم خصوصي، احترام به مالکيت معنويِ محتويات اطلاعاتي، کمک به حفظ امنيت اطلاعات افراد، و...) در چارچوب و تحت شرايط و مقتضيات اجتماعي و فرهنگي هر جامعهاي اقدام کرد.
سياستگذاران اجتماعي و کارگزاران فرهنگي در تحقق مطلوب اين دو مرحله اخلاقي از نقش بسيار مهمي برخوردارند، چراکه بايد از مشارکت اکثريت شهروندان در قالب همکاري با سازمانهاي مردمنهاد(NGOs) ، برگزاري کارگاههاي آموزشي، بهرهبرداري از تبليغات محيطي، تهيه و تکثير فيلمها و نرمافزارهاي آموزشي، تهيه متون آموزشي در مقاطع مختلف تحصيلي و بسياري موارد ديگر براي ارتقاي سطح اخلاقي افراد جامعه در فضاي مجازي بهطور اعم و در شبکههاي اجتماعي بهطور اخص استفاده کرد.
بيترديد اين فعاليتهاي همهجانبه، مشارکت منظم و فراگير بسياري از سازمانهاي دولتي و مردمي را ميطلبد تا بهنحوي مطلوب تحقق بيابد. در اينجا لازم است يادآوري کنم که با توجه به رشد و گسترش فزاينده فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي، بيتوجهي، فقدان برنامهريزي و بهطور کلي به تعويق انداختن ارتقاي سطح اخلاقي افراد جامعه در فضاي مجازي، پيامدها و نتايج جبرانناپذير و بحرانزايي را بهدنبال خواهد داشت که امروزه تنها برخي از آثار نامطلوب آن را شاهد هستيم.
برخي معتقدند بهطور کلي واقعيت هر جامعهاي هماني است که در فضاهاي مجازي و شبکههاي اجتماعي وجود دارد. چقدر با اين ديدگاه موافقيد؟
اين مدعا را تا حدي قبول دارم، اما مسئله کمي پيچيدهتر از اين است. اگر مدعايي که مطرح فرموديد بهنوعي مؤيد ديدگاه اول باشد، آن را نميپذيرم. آنچنانکه در ابتداي صحبتهايم اشاره کردم، رويکرد اول در تبيين رابطه ميان فناوري اطلاعات و جامعه بيان ميکرد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن، ابزارهايي مادي و فارغ از ارزش هستند. از اين رو، شبکههاي اجتماعي نيز داراي بار ارزشي نيستند، بهطوريکه استفاده خوب و بد کاربران از آنها، خير و شر اخلاقي مترتب بر اين شبکهها را براي جامعه به ارمغان ميآورد؛ اگر جامعهاي خوشاخلاق باشد از شبکههاي اجتماعي بهطور مطلوب بهره ميبرد و اگر جامعهاي بداخلاق باشد بهنحوي نامطلوب از آنها استفاده ميکند. چنين تحليلي را در معرفي ماهيت شبکههاي اجتماعي (و ديگر مصنوعات فناوري اطلاعات) بسيار سادهانگارانه ميپندارم.
شبکههاي اجتماعي، مصنوعات فناورانهاي ارزشبار هستند؛ اين شبکهها صرفاً بهدست طراحان و مهندسان و در شرکتهاي نرمافزاري توليد نشدهاند، بلکه افزون بر اين، آنها در چارچوب و تحت شرايط اجتماعي و فرهنگي با ارزشهاي اخلاقي نهادينه شده در آن شرايط اجتماعي و فرهنگي طراحي، توليد و توسعه يافتهاند. نمونه بارز آن را ميتوان در روند شکلگيري فيسبوک از يک شبکه علمي محلي و محدود ميان دانشجويان دانشگاه هاروارد تا توسعه آن بهعنوان يک شبکه اجتماعي فراگير و جهاني ملاحظه کرد. اين روند شکلگيري، پيوسته تحت شرايط اجتماعي و با ارزشهاي اخلاقي مشخصي توسعه يافته است؛ بنابراين اگر مدعاي شما مؤيد ديدگاه اول باشد، نميتوانم بپذيرم که چنين شبکههايي فارغ از ارزشهاي اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي هستند و صرفاً خوشاخلاقي و بداخلاقي کاربران، خير و شر اخلاقي تعامل جامعه با شبکههاي اجتماعي را تعيين ميکند.
اما اين مدعا را با بيان تحليلي اجمالي ذيل ديدگاه سوم ميپذيرم. مطابق با ديدگاه سوم (ديدگاه سيستمهاي اجتماعي-تکنيکي) که پيشتر توضيح دادم، آن واقعيتي که متأثر از فضاي مجازي (و بهطور اخص شبکههاي اجتماعي) شکل ميگيرد، بهمراتب پيچيدهتر و البته گستردهتر از واقعيت غيرمجازي هر جامعه است. بايد بار ديگر متذکر شوم که ما جهان را با فناوري، متفاوت از جهان بدون فناوري تجربه ميکنيم. به بياني ديگر، تجربه ما به همراه فناوري از واقعيت، متفاوت، گستردهتر و پيچيدهتر از تجربه ما بدون فناوري از واقعيت است؛ تفاوتي ندارد اين واقعيت، واقعيتي اجتماعي باشد يا واقعيتي فيزيکي.
از اين رو، جامعهاي که به دغدغههاي اخلاقي زيستن، چندان اعتنايي نميکند و درگير بحرانهاي اخلاقي متعددي ميشود، به نظر ميرسد براي جامعه مذکور در قلمروي فضاي مجازي، دامنه اين بحرانهاي اخلاقي گستردهتر و پيچيدهتر ميشود. اين موضوع با دو مرحله اخلاقي که پيشتر توضيح دادم (مرحله اول ايجاد حساسيت اخلاقي و مرحله دوم ترويج ارزشهاي اخلاقي) نيز قابل تبيين است. تصور کنيد در جامعهاي که حساسيتهاي اخلاق اجتماعي بهنحوي مناسب برانگيخته و ايجاد نميشود، شهروندان آن جامعه شهود اخلاقي و مهارت لازم براي درک حساسيتهاي اخلاقي را بهمرور زمان به فراموشي ميسپارند و بديهي است که در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي نيز از شهود اخلاقي و آمادگي لازم براي درک موقعيتهاي اخلاقي بهمراتب پيچيدهتر و گستردهتر نيز برخوردار نگردند.
درنتيجه از جامعهاي که در اين مرحله اول اخلاقي متوقف شده است، بعيد است بتوان انتظار داشت که در مرحله دوم که مرحله ترويج ارزشهاي اخلاقي، چه در جهان فيزيکي و چه در قلمروي گستردهتر و پيچيدهتر فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي است، به توفيق چنداني دست بيابد.
مرجع: ماهنامه دیدهبان فناوری- شماره ششم
کد مطلب: 10989