مفهوم حریم خصوصی بهخاطر بسط و گسترش فضای مجازی دستخوش تحولی مفهومی شده است که نیازمند بازتعریف است.
رابطه متقابل ميان جامعـه و فنــاوري اطلاعات را چگونه ميتوان توضيح داد؟
پرسش مناسبي را براي آغاز بحث مطرح کرديد. اين پرسش به ما کمک ميکند پيش از بررسي مباحث مطرح در اخلاق فناوري بهطور اعم و اخلاق فناوري اطلاعات بهطور اخص، به ارائه چارچوب مفهومي مناسبي براي تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات بپردازيم. معرفي اين چارچوب مفهومي بسيار حائز اهميت است، چراکه از سويي به ما کمک ميکند ماهيت فناوريها (و در اينجا فناوري اطلاعات) و چگونگي شکلگيري و توسعه آنها در جامعه را بهتر درک کنيم و از سويي ديگر در باب وظيفه اخلاق فناوري اطلاعات تأمل کنیم. تا زمانيکه چارچوب مفهومي مناسبي را براي تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات ارائه نکنيم، نميتوانيم اخلاق فناوري اطلاعات را آنچنان تعريف کنیم که مسائل و چالشهاي اخلاقي ناشي از بسط و گسترش اين فناوريها و مصنوعات آن را در سطح مناسبي تحليل و بررسي کنيم.
از چشمانداز حوزه مطالعات علم و فناوري، دستکم سه ديدگاه را ميتوان در تبيين رابطه ميان جامعه و فناوري اطلاعات معرفي کرد. در ديدگاه اول، فناوريها و بهطور اخص فناوري اطلاعات و مصنوعات آن، ابزارهايي مادي و فارغ از ارزش شمرده ميشوند.
از اين منظر، فناوري اطلاعات و مصنوعات آن (همچون شبکههاي اجتماعي، نرمافزارها، موتورهاي جستوجو و...) داراي بار ارزشي نيستند، بهطوريکه استفاده خوب و بد کاربران از آنها، خير و شرّ اخلاقي مترتّب بر اين فناوريها را براي جامعه به ارمغان ميآورد. به بياني سادهتر، اگر جامعهاي خوشاخلاق باشد بهنحوي مطلوب از اين فناوريها استفاده ميکند و اگر جامعهاي بداخلاق باشد بهنحوي نامطلوب از آنها بهره ميبرد.
بر اين اساس، چگونگي استفاده جامعه از اين فناوريها است که تضمينکننده بهرهبرداري خيرخواهانه يا شرورانه از آنها خواهد بود. اين ديدگاه، ديدگاه بسيار متعارفي نزد افراد جامعه و حتي بسياري از متخصصان فناوري اطلاعات است. اين تلقي اگرچه به نظر میرسد بخشي از چالشها و مسائل اخلاقي ناشي از رشد و توسعه اين فناوريها را توصيف ميکند، اما از قدرت تبيينکنندگي قابل قبولي برخوردار نيست.
بايد به اين موضوع توجه داشته باشيم که مصنوعات فناورانه تنها ابزارهايي مادّي نيستند که ارزشهاي نهفته در آن، صرفاً همان هدف کاربردي موردنظر طراحان و مهندسان آن باشد، بلکه بسياري اوقات افزون بر اين هدف کاربردي، اين مصنوعات پيامدهاي اخلاقي و اجتماعي ديگري را بهبار ميآورند که بعضاً مورد نظر طراحان و مهندسان آنها نبوده است. اين موضوع به ما نشان ميدهد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن فارغ از ارزش نيستند و اين ارزشها حتماً نظام هنجاري کاربران اين مصنوعات را تحت تأثير قرار ميدهند.
بهعنوان مثال، اگر تا ديروز حريم خصوصيمان را مرزها و محدودههاي فيزيکي و مادّي همچون خانه، اتاق شخصي، و... تعريف ميکرد، اما امروزه مرزها و محدودههاي فضاي مجازي نيز ميتوانند مصداقي از حريم خصوصيمان تعريف شوند؛ از اين رو، مفهوم حريم خصوصي بهخاطر بسط و گسترش فضاي مجازي دستخوش تحولي مفهومي شده است که نيازمند بازتعريف است. مفهوم سرقت نيز متأثر از سرقت محصولات اطلاعاتي و نرمافزاري دچار تحول مفهومي شده است.
اين مصاديق به ما نشان ميدهد که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن هنجارهاي زندگي ما را دستخوش تغيير و تحول ميکنند.
با اين توصيف که هنجارهاي اجتماعي يک جامعه متأثر از ارزشهاي اخلاقي نهفته در فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ميشود، آيا جامعه هميشه پذيراي بيقيد و شرط اين ارزشها است؟ به عبارت ديگر، آيا منظورتان اين است که فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ارزشها و هنجارهاي اجتماعي يک جامعه را بهشدت تحت تأثير قرار داده و جامعه در برابر اين تغييرات و تحولات، منفعل برخورد ميکند؟
اجازه دهيد ابتدا به پرسشتان، پاسخي مثبت بدهم. اما در ادامه، اين پاسخ مثبت را به چالش ميکشم. تا اکنون دانستيم که فناوريها و بالاخص فناوري اطلاعات و مصنوعات آن فارغ از ارزش نيستند و بعضاً پيامدهاي اخلاقي و اجتماعي ناخواستهاي بهبار ميآوردند که لزوماً مد نظر طراحان، مهندسان و توسعهدهندگان آنها نبوده است.
آنچنان که ميدانيم پس از انقلاب اطلاعات و شکلگيري جوامع اطلاعاتي يا بهتر است بگويم شکلگيري جوامع پيکربندي شده با فناوري اطلاعات، اين فناوري و مصنوعات آن بهشدت ارزشهاي اخلاقي و هنجاري اجتماعي ما را تحت تأثير قرار داده است.
آنچنان که پيشتر اشاره شد، مرز ميان حريم خصوصي و حريم عمومي ما متأثر از رشد و گسترش فضاي مجازي دستخوش تغيير و تحول شده است. يا بهعنوان مثال، امروزه شبکه اجتماعي فيسبوک با امکان «لايک کردن»، مفهوم جديدي از مقبوليت و تأييد اجتماعي را به ما عرضه ميکند که دستکم پيشتر با چنين کيفيتي اين تجربه را نداشتهايم؛ کاربراني که نظرات شخصي، محتويات خبري يا پيوندهاي اينترنتي خود را به اشتراک ميگذارند، از طرف دوستان خود انتظار تأييد آن را از طريق لايک کردن محتواي مذکور دارند و در مقابل، افزايش اين لايکها به نظر ميرسد نشاندهنده مقبوليت و تأييد اجتماعي محتواي به اشتراک گذاشتهشده است.
حال تصور کنيد که بسياري از اوقات اين کاربران، صحت و سقم محتواي به اشتراک گذاشتهشده را نسجيدهاند و صرفاً آن را با انگيزههاي مختلف لايک کردهاند، محتواي مذکور با لايک کردنهاي بسيار از تأييد اجتماعي برخوردار ميشود. آيا در اينجا ما در برابر جامعه خود و بدون توجه به صحت و سقم محتواي اشتراکي، در نشر و گسترش آن، مسئولانه عمل کردهايم؟!
ديدگاه دوم از چشمانداز حوزه مطالعات علم و فناوري، جامعه را در برابر اين تغييرات ارزشي و تحولات هنجاري منفعل ميپندارد. مطابق اين ديدگاه، فناوري اطلاعات و مصنوعات آن ارزشهاي نهفته خود را به جامعه تحميل ميکنند و جامعه نيز بهنحوي منفعل، پذيراي اين ارزشها ميشود.
ديدگاه دوم ادعا ميکند که بسط و توسعه فناوريها بهطور اعم و فناوري اطلاعات بهطور اخص، وابسته به هيچ مؤلفهاي بيرون از خود نيست، بلکه از منطقي دروني برخوردار است؛ به بياني سادهتر، بسط و توسعه فناوريها، خودبنياد و مستقل از جامعه است. از اين منظر،